طبقهبندی اسامی سورههای قرآنقرآن کریم در قالب مجموعه آیاتی نازل شده که خداوند متعال آنها را به سوره نام دار ساخته است. از زمان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هریک از سورهها به نام ویژهای شهرت یافته و نخستین نام سورهها از زبان آن حضرت شنیده شده است. پرسشی که در این جا مطرح شده این است که: آیا این نام گذاری بر مبنای اصول خاصی و یا حکمت های ویژهای صورت گرفته است یا این که به صورت اتفاقی و صرفا برای تشخیص سورهها از یکدیگر بوده است؟ این نوشتار ضمن رد فرضیه ی «بی نظمی و پریشان پویی» در تسمیه ی سورهها، بر این دیدگاه است که «عقل گرایی»، «روش مندی» و «به گزینی» در گزینش نام سورهها دخالت داشته است. به طوری که این نام گذاری خود دارای پیامهای حکیمانهای برای مخاطبان است. این مقاله در دو بخش سامان یافته است؛ در بخش نخست، عناوین سورهها در بیست طبقه ی کلی طبقه بندی شده است. در بخش دوم، ضمن برشمردن نام یک یک سورهها، جایگاه هریک از آنها در طبقههای یاد شده تعیین گردیده است. فهرست مندرجات۲ - طبقه بندی نامهای سورهها ۳ - وجه تسمیه ی سورهها ۳.۱ - الفاتحه ۳.۲ - البقرة ۳.۳ - آل عمران ۳.۴ - النساء ۳.۵ - المائدة ۳.۶ - الانعام ۳.۷ - الاعراف ۳.۸ - الانفال ۳.۹ - التوبة ۳.۱۰ - یونس ۳.۱۱ - هود ۳.۱۲ - یوسف ۳.۱۳ - الرعد ۳.۱۴ - ابراهیم ۳.۱۵ - الحجر ۳.۱۶ - النحل ۳.۱۷ - الاسراء ۳.۱۸ - الکهف ۳.۱۹ - مریم ۳.۲۰ - طه ۳.۲۱ - الانبیاء ۳.۲۲ - الحج ۳.۲۳ - المؤمنون ۳.۲۴ - النور ۳.۲۵ - الفرقان ۳.۲۶ - الشعراء ۳.۲۷ - النمل ۳.۲۸ - القصص ۳.۲۹ - العنکبوت ۳.۳۰ - الروم ۳.۳۱ - لقمان ۳.۳۲ - السجدة ۳.۳۳ - الاحزاب ۳.۳۴ - سبا ۳.۳۵ - فاطر ۳.۳۶ - یس ۳.۳۷ - الصافات ۳.۳۸ - ص ۳.۳۹ - الزمر ۳.۴۰ - غافر ۳.۴۱ - فصلت ۳.۴۲ - الشوری ۳.۴۳ - الزخرف ۳.۴۴ - الدخان ۳.۴۵ - الجاثیة ۳.۴۶ - الاحقاف ۳.۴۷ - محمد ۳.۴۸ - الفتح ۳.۴۹ - الحجرات ۳.۵۰ - ق ۳.۵۱ - الذاریات ۳.۵۲ - الطور ۳.۵۳ - النجم ۳.۵۴ - القمر ۳.۵۵ - الرحمان ۳.۵۶ - الواقعة ۳.۵۷ - الحدید ۳.۵۸ - المجادلة ۳.۵۹ - الحشر ۳.۶۰ - الممتحنة ۳.۶۱ - الصف ۳.۶۲ - الجمعة ۳.۶۳ - المنافقون ۳.۶۴ - التغابن ۳.۶۵ - الطلاق ۳.۶۶ - التحریم ۳.۶۷ - الملک ۳.۶۸ - القلم ۳.۶۹ - الحاقة ۳.۷۰ - المعارج ۳.۷۱ - نوح ۳.۷۲ - الجن ۳.۷۳ - المزمل ۳.۷۴ - المدثر ۳.۷۵ - القیامة ۳.۷۶ - الانسان ۳.۷۷ - المرسلات ۳.۷۸ - النبا ۳.۷۹ - النازعات ۳.۸۰ - عبس ۳.۸۱ - التکویر ۳.۸۲ - المطففین ۳.۸۳ - الانشقاق ۳.۸۴ - البروج ۳.۸۵ - الطارق ۳.۸۶ - الاعلی ۳.۸۷ - الغاشیة ۳.۸۸ - الفجر ۳.۸۹ - البلد ۳.۹۰ - الشمس ۳.۹۱ - اللیل ۳.۹۲ - الضحی ۳.۹۳ - الشرح ۳.۹۴ - التین ۳.۹۵ - العلق ۳.۹۶ - القدر ۳.۹۷ - البینة ۳.۹۸ - الزلزلة ۳.۹۹ - العادیات ۳.۱۰۰ - القارعة ۳.۱۰۱ - التکاثر ۳.۱۰۲ - العصر ۳.۱۰۳ - الهمزة ۳.۱۰۴ - الفیل ۳.۱۰۵ - قریش ۳.۱۰۶ - الماعون ۳.۱۰۷ - الکوثر ۳.۱۰۸ - الکافرون ۳.۱۰۹ - النصر ۳.۱۱۰ - المسد ۳.۱۱۱ - الاخلاص ۳.۱۱۲ - الفلق ۳.۱۱۳ - الناس ۴ - نتیجه ۵ - کتابنامه ۶ - پانویس ۷ - منبع ۱ - مقدمهقرآن کریم دارای ۱۱۴ سوره است که هریک به نام ویژهای نام دار است. برخی از سورهها علاوه بر نام اصلی، به چند نام فرعی دیگر نیز شناخته میشوند. درباره ی نام گذاری سورهها، پرسشهای چندی مطرح است؛ پرسشهای زیر از آن جملهاند: ـ آیا نام سورهها توقیفی است؟ ـ آیا این نامها همچون خود سورهها وحی الهی است، ـ آیا سورهها توسط شخص رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نام گذاری شده است؟ ـ آیا در این نام گذاری هدف خاصی مورد نظر بوده است، در این نوشتار، پرسش اخیر را مورد تحقیق قرار داده و نشان دادهایم که در جریان نام گذاری سورهها ـ صرف نظر از این که چه کسی انجام داده است ـ نوعی کوشش منظم و معقول دست اندر کار بوده است. ما کوشیدهایم نامهای موجود در مصحف را از نظر جایگاهشان در خود سورهها طبقه بندی کنیم. ۲ - طبقه بندی نامهای سورههادر نام گذاری سورههای قرآن کریم شیوههای متعدد و متنوعی به کار گرفته شده و کوششی حکیمانه اعمال گشته است به نحوی که میتوان ساز و کار نام گذاری سورهها را فرآیندی هدفمند برای بیان نمودن «مضامین اصلی قرآن کریم» در «پیکره ی نام سورهها» به حساب آورد. این شیوهها را در ۲۰ عنوان به شرح ذیل طبقه بندی کردهایم: ۱. نامیدن سورهها به نامی که بیان گر مکان سوره در قرآن کریم است، نظیر «فاتحه». ۲. نامیدن سوره به نامی که در سرتاسر قرآن کریم، اختصاصا در همان سوره آمده و این ویژگی، شاخص ممتازی برای تمییز و تشخیص آن سوره است، مانند: «انفال» و «قریش». ۳. نامیدن سوره به نامی که بیانگر بخشی از محتوای سوره و از قبیل نامیدن کل به جزء است، مانند: «توبه» و «مریم». ۴. نامیدن سوره به کلمهای که نماد پدیده یا رخدادی اعجاز آمیز یا ملکوتی است و صرفا در همان سوره ذکر شده است، مانند: «مائده» و «کهف». ۵. نامیدن سوره به اسمی که آیهها ی سوره، پاک در عنان آن عنوان رواناند، مانند: «یوسف». «نوح». ۶. نامیدن سوره به ساختاری صرفی، برگرفته از صیغهای از یک فعل که آن صیغه ی فعل، صرفا در همان سوره آمده و در جای دیگری از قرآن نیامده است، مانند: «اسراء» و «انفطار». ۷. نامیدن سوره به حرف یا حروف مقطعه ی مرموز در آغاز سورهها که گاه به تنهایی آیهای هستند و گاه جزیی از یک آیه، مانند: «طه» و «ص». ۸. نامیدن سوره به نامی که عنوان جامع مصداقهای فراوانی در سوره محسوب میگردد، مانند: «انبیاء». ۹. نامیدن سوره به نامی نمایانگر روح روان در سوره، مانند: «مؤمنون» و «فتح». ۱۰. نامیدن سوره به کلمه ی ردیف در آیه ی نخست، مانند: «کوثر» و «فلق». ۱۱. نامیدن سوره به کلمه ی ردیف در آیه ی دوم، مانند: «روم» و «علق». ۱۲. نامیدن سوره به کلمه ی ردیف در آیه ی پایانی، مانند: «ماعون» و «مسد». ۱۳. نامیدن سوره به کلمه ی ردیف در ۲ یا در چند آیه، مانند: «قدر» و «ناس». ۱۴. نامیدن سوره به کلید واژهای از آیه ی نخست، مانند: «نساء» و «همزه». ۱۵. نامیدن سوره به کلید واژهای از آیههای دیگر سوره، مانند: «انعام» و «حجرات». ۱۶. نامیدن سوره به فعل واژهای از آیه ی نخست، مانند: «فصلت» و «عبس». ۱۷. نامیدن سوره به نامی که به تنهایی آیه ی نخست سوره محسوب میگردد، مانند: «رحمان» و «قارعه». ۱۸. نامیدن سوره به «مقسم به» در آیه ی نخست، پس از حرف سوگند، مانند: «طور» و «تین». ۱۹. نامیدن سوره به نامی که در آن سوره با مصداق و تاویل خاص، از نظایرش در سورههای دیگر ممتاز گشته است، مانند: «صافات» و «دخان». ۲۰. نامیدن سوره به کلید واژهای جغرافیایی مربوط به روایتی تاریخی که به طور اختصاصی در همان سوره روایت شده است، مانند: «سبا» و «احقاف». ۳ - وجه تسمیه ی سورههاپس از بیان طبقات بیست گانه، اینک وجه تسمیه و جایگاه نام هریک از سورهها را در این طبقات به تفصیل یادآور میشویم. ۳.۱ - الفاتحهاین نام بیان گر نقش و جایگاهی است که این سوره در قلمرو عددی مصحف به عنوان حسن مطلع قرآن، به خود اختصاص داده است. [۱]
بهاءالدین خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن کریم، ص۲.
در قرآن کریم، از ماده ی «فتح» ساختار اسم فاعل وجود ندارد. نام اصلی این سوره «فاتحة الکتاب» است؛ یعنی گشاینده و آغازگر کتاب الهی.۳.۲ - البقرةکلید واژهای از یک قصه ی تاریخی است که در سرتاسر قرآن کریم، فقط یک بار در همین سوره مطرح گشته است. [۴]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۳۷.
۳.۳ - آل عمرانکلید واژهای است که به سبب غنای حجم و مضمون مطالب، نقش عمده و اصلی را در ستون فقرات آن سوره یافته است [۶]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۵.
و در سرتاسر قرآن یک بار، و در همین سوره آمده است.۳.۴ - النساءنامی است که در آغاز، میانه و پایان سوره، همواره حضور دارد و سوره از مطالبی درباره ی آن، تقریبا پرگشته است. [۸]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۴.
۳.۵ - المائدةواژهای است که اختصاصا در همین سوره آمده و مهمترین نماد ماجرایی اعجازآمیز است. [۱۰]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۱۱۰.
[۱۱]
بهاءالدین خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن کریم، ص۱۲۶.
۳.۶ - الانعامنام واژهای است که سوره به گونهای مفصل و مبسوط به آن پرداخته [۱۳]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۱۳۲.
و ۶ بار در سوره، مکرر گشته است. «انعام ، چارپایانی که برای چریدن به صحرا برده میشوند و در آغل تعلیف نمیشوند».۳.۷ - الاعرافواژهای است که اختصاصا در همین سوره آمده و کلید واژهای نمادین حادثهای است که در آینده رخ مینماید. [۱۵]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۴.
[۱۶]
بهاءالدین خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن کریم، ص۱۵۶.
کلمه ی «اعراف» فقط دوبار در قرآن و در همین سوره به کار رفته است.۳.۸ - الانفالنام واژهای است که اختصاصا در این سوره ذکر شده و حکم ویژه ی آن بیان گشته است. [۱۸]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم.
این کلمه که به معنای « غنیمتهای جنگی و ثروتهای عمومی» است، ۲ بار در آیه ی نخست سوره آمده است.۳.۹ - التوبةنامیدن کل به جزء، یعنی نامیدن یک سوره به نام واژهای که در آن ذکر شده و جزئی از محتوای سوره را به خود، ویژه ساخته است. «علت نام گذاری این سوره کاربرد مکرر کلمه ی «توبه» با اشتقاقات مختلف آن (۱۷ بار) و احکام آن و دو مصداق مهم از توبه پذیری خداوند در این سوره است.» [۲۰]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۵، ۱۸۳-۱۸۴.
[۲۱]
دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، ترجمه و توضیحات قرآن کریم، تهران، دوستان (و) ناهید، ۱۳۷۷، ج۲/ ۱۲۳۸.
۳.۱۰ - یونسنام واژهای است که پیوندخوردگان به آن (یونس و قوم یونس)، در سنجش با همبران و همالان (پیام آوران دیگر و اقوامشان) وضعیتی استثنایی و سرنوشتی متفاوت یافتهاند و همین عنصر، این نام را در سوره برجسته ساخته است. [۲۳]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۵.
این کلمه، ۴ بار در قرآن ذکر شده که یک مورد آن در این سوره است و فقط در همین سوره (آیه ۹۸) از عنصر فوق سخن رفته است.۳.۱۱ - هودنام واژهای است که داستانش طولانی تر از هر سوره ی دیگر در این سوره مذکور افتاده است. [۲۵]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۵، ۲۲۳.
این واژه، ۵ بار در این سوره و ۲ بار نیز در سورههای دیگر آمده است.۳.۱۲ - یوسفنام واژهای است که یگانه ستون فقرات سوره میباشد و سوره صرفا درباره ی او و داستان اوست. داستان یوسف در سوره به تفصیل بیان شده است، «برخلاف سایر قصههای قرآن که در چند سوره آمده است، این داستان به نحو یکپارچه آمده و بیشترین آیات این سوره به همین داستان اختصاص دارد.» [۲۷]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۳۹.
این نام واژه، ۲۷ بار در قرآن آمده که ۲۵ مورد آن در این سوره است.۳.۱۳ - الرعدنام واژهای است که در سوره، وصفی شگرف و غیرعادی یافته است. یعنی تسبیح الهی گفتن رعد: «و یسبح الرعد بحمده» . ۳.۱۴ - ابراهیمواژهای است که سوره را، از سورههایی که با حروف مقطعه ی همسان (الر) آغاز گشتهاند، متمایز کرده است. و عنوان منتخب (ابراهیم) ـ در سنجش با دیگرانی که در سوره مذکور افتادهاند و در سنجش با سورههای دیگری که از او سخن گفتهاند ـ در همه ی مواردی که در این سوره از وی سخن رفته است، با این ویژگی ممتاز گشته که در حال مخاطبه با خداوند در قالب دعاست و سخنان خود، از جمله برخی مطالب بی نظیر و تازه ـ که در دگر سورهها نیامدهاند ـ را به همین شیوه بیان میدارد، یعنی در هیات سخن گفتن و نیایش با خداوند و ستایش حضرت ذوالجلال. واژه ی «ابراهیم» ۶۹ بار در قرآن آمده که یک مورد آن در همین سوره است. ۳.۱۵ - الحجرواژهای است که فقط یک بار در قرآن و در همین سوره آمده است. این کلمه، نام مکان خاصی است که در آیه ی ۸۴، مردمانی بدان منسوب گشتهاند: «اصحاب الحجر». ۳.۱۶ - النحلمانند مورد پیشین. ۳.۱۷ - الاسراءواژهای برگرفته از ساختاری صرفی است که فقط یک بار در قرآن و در همین سوره ذکر شده است و مقصود از ساختار صرفی، فعل ماضی «اسری» است که به سیر دادن شبانگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و از آن جا به آسمانها و «عندالله» اشاره دارد. ۳.۱۸ - الکهفمانند شماره ی (۲). این کلمه، در مجموع ۶ بار در قرآن آمده که همه ی موارد در همین سوره و مربوط به یک ماجراست. ۳.۱۹ - مریمنام واژهای است که این سوره، بیش و پیش از دیگران، درباره ی آن و برخی وابستههای آن، به گونهای کم نظیر، کلام را توسعه داده است. این واژه در ۳۴ جای قرآن آمده که ۳ بار آن، در همین سوره مذکور افتاده است. ۳.۲۰ - طهنامیدن این سوره به حروف مقطعه ی آغازگر سوره هاست. چون این سوره، با حروف مقطعه ی (طه) آغاز شده و فقط یک بار در همین سوره آمده است. ۳.۲۱ - الانبیاءکلمهای است که از عین آن در سوره، اثر و نشانی نیست؛ لیکن مصداقهای فراوانی از آن (نامهای پیامبران) در سوره ذکر شده، به نحوی که از جهت تعداد مصادیق، در سرتاسر قرآن کریم رتبه ی دوم را حائز گشته است و سوره ی انعام که رتبه ی اول را داراست، به سبب مبحث گستردهای که درباره ی انعام در آن آمده، چنین نام گرفته و نام «انبیاء» را برای سوره ی بیست و یکم باقی گذارده است. ۳.۲۲ - الحجکلید واژهای است که نماد برجسته ی موضوع با اهمیتی است که از زبان پیامبری بزرگ مطرح و مردم به آن موضوع دعوت و حرمات و شعایر آن تکریم شده است. ۳.۲۳ - المؤمنونواژهای است که نماد روح جاری در سوره، یعنی روح ایمان، میباشد. «این سوره با اشاره به «مؤمنون» آغاز میشود و اوصاف عالیه ی مؤمنان راستین را (در همان طلیعه ی سوره) بیان میکند.» [۳۸]
عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص۲۹۳.
[۳۹]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۳.
۳.۲۴ - النورکلید واژهای یکی از محوریترین آیهها ی سوره، بل کل قرآن است. «کلمه ی نور ۷ بار در این سوره به کار رفته که یکی از زیباترین و معروفترین آیات قرآنی به نام آیه ی نور (آیه ی ۴۵) را در بر دارد... و کلمه ی نور ۵ بار در این آیه آمده است.» [۴۰]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۳۹.
۳.۲۵ - الفرقانیگانه کلید واژه ی آیه ی نخستین سوره است. «کلمه ی فرقان (جداگر حق و باطل). .. از نامهای معروف قرآن است و در آیه ی نخست این سوره به جای قرآن و به معنای آن به کار رفته و به همین سبب نامی برای سوره گردیده است.» [۴۱]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۳۹، با اندکی تصرف.
۳.۲۶ - الشعراءساختاری صرفی است که اختصاصا در این سوره دیده میشود و ذیل آن به بیان حال «شعراء» پرداخته شده و به شاعران حق گو و شاعران باطل گو اشاره شده است. [۴۳]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۴.
۳.۲۷ - النملنام واژهای (مورچه) است که اختصاصا در این سوره به چشم میخورد. و از این روی، شاخص فارق ممتازی برای سوره است. «داستان مورچگان در این سوره در ضمن داستان حضرت سلیمان آمده است.» گره به باد مزن گرچه بر مراد وزد که این سخن به مثل مور با سلیمان گفت [۴۵]
دیوان خواجه حافظ شیرازی، تهران، انتشارات جاویدان، ص۳۶.
[۴۶]
خرمشاهی،دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۴.
۳.۲۸ - القصصواژهای نمادین است و اشاره دارد به فصلی مشبع از داستانی یگانه که به تفصیل در سوره ذکر شده است و جنبههای دیگر همان داستان در سایر سورهها رخ نمودهاند. مقصود «داستان حضرت موسی (علیهالسّلام)» است که به تفصیل بیان شده است «از آیه ی ۳-۴۶ (۵۰)» و در آیه ی ۲۵ نیز این داستان ، قصص نامیده شده است.» [۴۸]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۴-۱۲۴۵.
۳.۲۹ - العنکبوتمانند مورد (النَّمل). کلمه ی عنکبوت در قرآن دو بار به کار رفته که آن هم در همین سوره (آیه ۴۱) و در قالب یک تمثیل است. ۳.۳۰ - الروممانند مورد (النَّمل) «وجه تسمیه ی این سوره به «روم» اشاره و پیشگویی شکست ایرانیان از روم است. کلمه ی «روم» در آغاز این سوره (بعد از حروف مقطعه) به کار رفته است. [۵۱]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۵.
۳.۳۱ - لقمانمانند مورد (النَّمل) از وجوه مشخصه ی این چهره ی ممتاز، اندرزهای خردمندانه ی اوست. این نام واژه، دو بار در قرآن کریم و تنها در همین سوره مذکور افتاده و «حکمتها ، مواعظ و نصایح لقمان نسبت به فرزندش در ضمن ۸ آیه (از آیه ۱۲-۱۹) به تفصیل آمده است.» نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر [۵۳]
شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان خواجه حافظ شیرازی، ص۱۳۲.
[۵۴]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۵.
۳.۳۲ - السجدةواژهای است فارق و ممیز این سوره از سورههایی که با آن وجه مشترکی دارند. وجه اشتراک در این مورد خاص، شروع برخی سورهها ( بقره ، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان و سجده ) با یکی از انواع حروف مقطعه ی آغازگر سورهها (الم) میباشد. بدین سان این نام (السجده)، کوتاه شده ی نامی است که تقدیر آن چنین است: سورة الم السجده». [۵۵]
شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان خواجه حافظ شیرازی، ص۱۳۲، ص۲۰۱-۲۰۳.
[۵۶]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۲۴۰.
واژه ی «سجدة» که مصدر نوع از سجود و به معنای پیشانی بر زمین نهادن است در قرآن کریم نیامده است، ولی مشتقات آن به کرات در قرآن آمدهاند که بر ۹۲ مورد بالغ میگردد و در این سوره تنها یکی از مشتقات آن (سجدا جمع ساجد = اسم فاعل) ذکر شده است. ۳.۳۳ - الاحزابکلیدواژهای است که در این سوره، مذکور افتاده است و اشاره دارد به گروههایی از مشرکان که رخدادی (جنگی) را به همین نام در اسلام، رقم زدند و سبب ساز گشتند. [۵۸]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۴۷۷.
واژه ی «احزاب» (ساختار جمع مکسر) ۱۱ بار در قرآن کریم آمده که از آن میان، ۳ بار در همین سوره است.۳.۳۴ - سباکلیدواژه ی جغرافیایی است برگرفته از رخدادی تاریخی که اختصاصا در این سوره آمده است. لسان الغیب این سرزمین مرفه و آبادان را، پیش از سیل عرم، به گلشن مانند کرده است. حافظ به آن «سبا» اشاره دارد که در سوره نمل ضمن داستان سلیمان (علیهالسّلام) و ملکه سبا مذکور افتاده است. صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است که مژده ی طرب از گلشن سبا آورد [۶۱]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۴۹۱.
[۶۲]
شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان خواجه حافظ شیرازی، ص۶۴.
یک مورد دیگر ورود واژه ی «سبا» در قرآن در همین سوره و درباره ی «قوم سبا» و داستانشان است. ۳.۳۵ - فاطرواژهای است برگرفته از آغازین واژگان آیه ی نخستین که در صدر این سوره آشیانه گرفته و در سورههای دیگر، این واژه در چنین جایگاهی منزل نیافته است. [۶۵]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۰۳.
کلمه ی «فاطر» یک بار در این سوره (الحمدلله فاطر السماوات والارض) فاطر: ۱ و ۵ بار در سورههای دیگر مذکور افتاده است.۳.۳۶ - یسنامیدن سوره به حروف مقطعه ای است که اختصاصا در بدایت همین سوره، مذکور افتاده است. «حروف مقطعه گاه آیهای به شمار میآیند، از جمله در این سوره. و به نظر بعضی از مفسران، این کلمه مانند کلمات معمولی معنای خاصی هم دارد.» [۶۷]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۱۱.
[۶۸]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۷.
۳.۳۷ - الصافاتواژهای است که علاوه بر دارا بودن طنین خاص و برجستگی ساختاری، ویژگی ورود اختصاصی در این سوره به مفهومی خاص (فرشتگان صف در صف) را، در خود نهفته و افزون بر آن یک بار دیگر در همین سوره و به همین معنا، با ساختار جمع مذکر سالم (الصافون ـ آیه ۱۶۵) آمده است. اما در سورههای دیگر دو بار، آن هم به صورت نکره (صافات) و در توصیف پرندگان ذکر شده است. [۷۰]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۲۱.
۳.۳۸ - صمانند مورد (يس) [۷۲]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۲۹.
این «حرف مقطعه» جزئی از آیه ی نخست سوره است که در طلیعه ی آیه و سوره و بر پیشانی آن (سوره) میدرخشد.۳.۳۹ - الزمرواژهای بوده که اختصاصا در همین سوره ذکر شده است. «تصریح به این کلمه (زمر: گروهها) در اشاره به بردن گروه بهشتیان به بهشت و راندن گروه دوزخیان به دوزخ آیه ی ۷۱ و ۷۳ است». [۷۴]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۷۳.
[۷۵]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۸.
این واژه در قرآن کریم فقط دوبار و در همین سوره رخ نموده است.۳.۴۰ - غافرساختار صرفی مفردی است ـ که به معنای کسی که بر روی گناهان پرده میافکند و کلیه ی آثار و عواقب سوء دنیوی و اخروی آنها را محو و نابود میسازد ـ که اختصاصا در این سوره و در بخش (ثلث) نخست آن به چشم میخورد. [۷۷]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۴۷.
این ساختار (اسم فاعل) در سراسر قرآن کریم فقط یک بار دیگر، آن هم به صورت جمع (الغافرین) در سوره ی اعراف مذکور افتاده است.۳.۴۱ - فصلتفعل واژهای است که در بخش نخست این سوره آمده و فارق و ممیز سوره است از سورههایی ( غافر، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف= حوامیم = حامیمات) که با او وجه مشترکی دارند. وجه اشتراکشان آن است که همه ی این سورهها با نوع واحدی از حروف مقطعه ی آغازگر سورهها (حم) آغاز شدهاند. کلمه ی «فصلت» دوبار در این سوره و یک بار نیز در سوره ی هود آمده است. ۳.۴۲ - الشوریکلید واژهای است که اختصاصا در این سوره مذکور افتاده است. «و به مسلمانان گفته است که کارشان را به مشورت برگزار کنند». [۸۰]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۵۷.
[۸۱]
خرمشاهی، خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۴۹.
در قرآن کریم، واژه ی «شوری» صرفا یک بار، در همین سوره ذکر شده است.۳.۴۳ - الزخرفساختار صرفی ـ نحوی ویژه ی بی نظیری (نکره منصوب = زخرفا) در سنجش با همسانان کم شمار خود در قرآن کریم (زخرفها ـ یک بار) و (زخرف ـ دو بار) است. همین ساختار و ندرت ورود، واژه ی زخرف را در قرآن و در سوره ممتاز و برجسته ساخته و حفظ و تشخیص آن را آسان کرده و در جایگاه نام سوره نشانده است. [۸۳]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۷۳.
۳.۴۴ - الدخانواژهای است بسیار کمیاب که در سرتاسر قرآن کریم فقط دو بار رخ نموده و یک بار آن در همین سوره با مصداق خاص و بی نظیری (دودی که آسمان به صبح قیامت برآورد) جلوه گر شده است. [۸۵]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۸۳.
«فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین» (دخان (۴۴) ۱۰)؛ «پس در انتظار روزی باش که آسمان دودی نمایان برمی آورد، واژه ی «دخان» در سوره ی فصلت (آیه ی ۱۱) نیز آمده که ناظر به آغاز آفرینش آسمانهاست.۳.۴۵ - الجاثیةتک واژهای است که فقط یک بار اختصاصا در این سوره مذکور افتاده و درجای دیگری از قرآن دیده نمیشود. [۸۷]
عبدالله محمود شحاته، درآمدی به تحقیق در اهداف و مقاصد سورههای قرآن کریم، ص۵۹۱.
ساختار این کلمه، اسم فاعل (الفاعلة) و به معنای «به زانو در آمده» میباشد که در آیه ی ۲۸ سوره، مذکور افتاده است و به زانو در آمدن هر امتی در قیامت برای گرفتن نامه ی اعمالش و جزای متناسب با آن را به تصویر نموده است: «و تری کل امة جاثیة کل امة تدعی الی کتابها...» .۳.۴۶ - الاحقافواژهای جغرافیایی که برای یک بار فقط در این سوره آمده و نام خانه و سرزمین مردمانی (قوم عاد) بوده است که چندی بر گذرگاه شتابناک تاریخ، چهره نمودند و چون دورانشان سپری گشت در پس غبار سالیان و قرون، رخ نهفتند. «و اذکر اخا عاد اذ انذر قومه بالاحقاف...» (آیه ی ۲۱)؛ «و برادر عادیان (هود) را به یادآور، آنگاه که قوم خویش را در ریگستان بیم داد». ۳.۴۷ - محمدنام واژهای است که در نزدیکترین نقطه به پیشانی سوره یعنی محل درخشش نام وعنوان سوره قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر، این نام در بخش (ثلث) نخست سوره (آیه ی ۲)، قرار گرفته است اما در سورههای دیگر در جایی دور از طلیعه ی سوره، جلوه گری میکند؛ یعنی در بخش (ثلث) پایانی آل عمران (آیه ی ۱۴۴)؛ در بخش (ثلث) میانی احزاب (آیه ی ۴۰) و در بخش (ثلث) پایانی فتح (آیه ی ۲۹). بنابراین در میان این چهار سوره، سزاوارتر به این نام خجسته، همین سورهای است که اکنون «محمد» میخوانندش. از جنبه ی مفهوم شناسی هم، سوره به طور یکپارچه درباره ی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پیروانش است و مطالب و موضوعات متنوع و مهمی درباره ی آنان و بعض، جزئیات تاریخ اسلام در دوران پیامبری (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را، در بر دارد. ۳.۴۸ - الفتحکلید واژهای از آیه ی نخست این سوره است که در نوع خود، فشردهای گویا و آیینهای تمام نما از جهت گیری سوره و مضامین و مندرجات آن است. «آیات سوره از فتح مبین یعنی صلح حدیبیه و به دنبال آن فتح مکه و پیروزی نهایی اسلام بر شرک و مشرکان در جزیرة العرب سخن میگوید. [۹۰]
خرمشاهی، خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۵۱.
واژه ی «فتح» در قرآن کریم ۱۲ بار به صورت مرفوع، منصوب، مجرور و معرفه و نکره آمده که از آن میان سه بار در همین سوره و در هیات نکره ی منصوب، چهره نموده است.۳.۴۹ - الحجراتتک واژهای است که اختصاصا در این سوره مذکور افتاده و نشانه ی خوبی برای شناسایی وتشخیص سوره میباشد. افزون بر این، چون این نام یادآور ماجرا و سفارشی اخلاقی، در حق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ از آن جا که محور سوره، معرفی و نهی از خلقیات بد و توصیه به خلقیات نیک میباشد، عنوان «الحجرات» ـ به مثابه ی تجسم نمادین و قرینه ی یادآور خلق و خویها ـ گزینشی بسیار مناسب و مضمون نما برای این سوره میباشد: «ان الذین ینادونک من وراء الحجرات اکثرهم لا یعقلون» (آیه ی ۴)؛ «کسانی که تو را از پشت اتاقها (ی مسکونی تو) به فریاد میخوانند، بیشترشان نمیفهمند.» در این سوره از جمله درباره ی حجرههای متعلق به همسران رسول الله(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و لزوم حفظ حرمت وحریم آن و ادب آموختن به یاران پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مورد چگونگی مراجعه شان به خانه ی حضرت سخن به میان آمده است. [۹۱]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۵۱.
۳.۵۰ - قحرف واژه ی «ق» از حروف مقطعه ی فواتح سورهاست. حروف مقطعه ی فواتح سور گاه دو، یا چند حرفند و گاهی یک حرف بیش تر نیستند. تک حرف قاف به عنوان یکی از حروف مقطعه ی آغازگر سورهها ـ با چنین ویژگی و جایگاهی ـ تنها یک بار و در آغاز همین سوره دیده میشود. [۹۲]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۵۱.
۳.۵۱ - الذاریاتوصف واژهای است که اختصاصا در آغاز این سوره به چشم میخورد. [۹۳]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۳۳۵.
«و الذاریات ذروا» (آیه ی ۱)؛ « سوگند به (بادهای) برانگیزنده ی پراکنده گر ذره فشان». واژه ی «الذاریات» تنها یک بار در قرآن کریم ـ در طلیعه ی همین سوره ـ مذکور افتاده است.۳.۵۲ - الطورآغازین آیه و آغازین واژه ی این سوره، پس از حذف حرف سوگند ، میباشد. بر روی هم این کلمه ده بار در قرآن کریم آمده که یک بار آن در مطلع همین سوره است. ۳.۵۳ - النجمآغازین واژه از نخستین آیه ی این سوره، پس از حذف حرف سوگند، میباشد. کلمه ی «نجم» چهار بار در قرآن کریم آمده که از آن میان یک بار در این سوره بوده است. ساختار جمع آن (نجوم) نیز نه بار در قرآن مجید ذکر شده است. ۳.۵۴ - القمرانجامین واژه ی آیه ی نخست (کلمه ی ردیف) میباشد: «اقتربت الساعة و انشق القمر»؛ «نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه». واژه ی «قمر» ۲۶ بار در قرآن کریم آمده که یک بار آن در همین سوره است. ۳.۵۵ - الرحمانآیه ی نخست این سوره میباشد که کلید واژهای است مضمون نمای سوره؛ زیرا محور سوره، خداوند مهربان و بیان نعمتهای اوست. کلمه ی «الرحمان» با محاسبه ی «بسم الله الرحمن الرحیم» در سرتاسر قرآن کریم ۱۶۹ بار ذکر شده است که از آن میان دو بار در همین سوره آمده است. ۳.۵۶ - الواقعةانجامین واژه (واژه ی ردیف)، در آیه ی نخست این سوره است که از نظر مضمونی به عنوان کلید واژهای نمادین و جامع، پوشش دهنده ی بیشترین آیههای این سوره است که همه در پیوند با رستاخیز و قیامت واقعه (رخ دهنده و وقوع یابنده) میباشند: «اذا وقعت الواقعة»؛ «آن واقعه (بزرگ قیامت) چون وقوع یابد». ... این واژه، دو بار در قرآن کریم ذکر شده که یک بار آن در همین سوره است. ۳.۵۷ - الحدیدنام واژهای است که در یکی از چند آیه ی اصلی و محوری سوره در بخش (ثلث) پایانی آن قرار گرفته است. و از جهت محل وقوع و کاربریهای ویژه ی مصداقی که برای حدید در آیه ذکر شده است، این واژه «حدید» در میان همسانان خود که در قرآن آمدهاند، در این سوره مزیتی ویژه وخصوصیاتی منحصر به فرد یافته است: «و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس» (آیه ی ۲۵)؛ «و آهن را پدید آوردیم که درآن برای مردم خطری سخت و سودهایی است». این واژه، شش بار در قرآن کریم آمده که از آن میان، یک بار در همین سوره است. ۳.۵۸ - المجادلةساختاری صرفی (اسم فاعل) ماخوذ از خود کلمهای در نخست آیه ی این سوره؛ این عنوان، نماد مشکل ظهار و حکم الهی درباره ی آن است. کلمه ی مورد نظر در آیه ی نخست، فعل مضارع «تجادل» میباشد که عنوان سوره «المجادلة: زن مناقشه گر» از آن گرفته شده است. ۳.۵۹ - الحشرواژهای است از آیه ی دوم، با مفهومی ویژه که صرفا در این سوره جلوه گر است و اشاره دارد به رخدادی در تاریخ اسلام. در این سوره «حشر یعنی هنگامه ی (جمع و گردآوری و) رهسپاری و آوارگی انبوه یهودیان پیمان شکن و اسلام ستیز بنی نضیر». این واژه یک بار دیگر در سوره ی «قاف» آمده است که ناظر به جمع و گردآوری مردمان در قیامت است. [۹۴]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۵۴.
۳.۶۰ - الممتحنةساختاری صرفی، ماخوذ از واژگان آیهای در بخش (ثلث) پایانی سوره است. این عنوان، نماد حکمی اجتماعی ـ اعتقادی بوده و سبب نزولی ویژه داشته است. نام سوره از مصدر امتحان، ماخوذ از صیغه ی امر «فامتحنوهن»ی ۱۰ در این سوره گرفته شده و اسم مفعول است به معنای «زن امتحان پس داده و آزمایش شده». ۳.۶۱ - الصفواژهای در بخش (ثلث) نخست این سوره است که به معنای صف کار زار است و از نظر مفهوم در میان موارد همسان خود در قرآن کریم که غیر از این سوره بر شش مورد بالغ میگردد، نظیر ندارد. محتمل است که این مفهوم بی همتا در کنار ارزش و اهمیت بی بدیل پیکار سازمان یافته در راه خداوند، این واژه ی نمادین را در جایگاه رفیع نام سوره، نشانده باشد: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» (آیه ی ۴)؛ «در حقیقت، خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صف در صف، چنانکه گویی بنایی ریخته شده از سرباند، جهاد میکنند.» ۳.۶۲ - الجمعةنام واژهای از بخش (ثلث) پایانی این سوره است که تنها یک بار اختصاصا در همین سوره به چشم میخورد و این ویژگی، شناسه ی ممتازی است برای باز شناخت سوره و اشتباه نگرفتن با سورههای دیگر. از نظر مفهومی نیز در سرتا سر قرآن کریم این سوره یگانه سورهای است که در آن حکم نماز جمعه و آداب اعمال پس از آن (آیات ۹-۱۱) بیان شده است. ۳.۶۳ - المنافقونکلید واژه ی موضوع اصلی و محوری سوره است. آن چنان که «اکثر آیات آن درباره ی منافقان نازل شده و از صفات، احوال و اعمال آنان سخن رفته» و «ضمن حجم اندک سوره (۱۱ آیه) چهار بار نامشان (منافقون ـ منافقین) مکرر گشته است. ۳.۶۴ - التغابنکلمهای است که در سر تا سر قرآن کریم، فقط یک بار و در همین سوره آمده و به همین جهت شناسه ی ممتازی برای شناسایی سوره است. این واژه در بخش میانی سوره به چشم میخورد: «یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن...» (آیه ی ۹)؛ «روزی که شما را، به گاه گرد آوری فراهم آورد، آن [۴۹] ، روز «حسرت خوردن و دریغ و درد گفتن» است. ۳.۶۵ - الطلاقساختاری صرفی ماخوذ از واژگانی در نخستین آیه ی آن است (طلقتم و طلقوا)؛ ساختاری که کلید واژه ی موضوع اصلی و محوری مطرح در سوره (طلاق و جدایی همسران) قلمداد میشود. واژه ی «طلاق» در قرآن کریم دو بار و در سوره بقره آمده است. ۳.۶۶ - التحریممصدر فعلی (تحرم) در آیه ی نخست این سوره بود که کلید واژه (کلمه ی راهنمای) موضوع و داستان یگانهای میباشد که سوره برای آن فرود آمده است و شواهد و تمثیلات مطرح در سوره نیز به شکل آشکاری در پیوند با موضوع اصلی و برای پروردن و به کمال رساندن آن است. «در آیه ی اول از رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم)پرسیده میشود که چرا برای خشنودی همسرانش حلال الهی را بر خود تحریم کرده است.» [۹۶]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۵۷.
کلمه ی «تحریم» در قرآن کریم به چشم نمیخورد.۳.۶۷ - الملککلید واژهای از آیه ی نخست آن بوده که ناظر به مضامین اصلی سوره است که درباره ی قدرت، تسلط و فرمانروایی و بزرگی شکوه مندی (ملک) خداوند است: «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ء قدیر» (آیه ی ۱)؛ «بزرگوار(و خجسته) است آن که فرمانروایی به دست اوست و بر هر کاری تواناست». ۳.۶۸ - القلمنام واژهای از آیه ی نخستین این سوره است که خداوند، چنان ارجمندش داشته که به آن سوگند یاد کرده است: «ن و القلم و ما یسطرون»؛ «نون، سوگند به قلم و آنچه مینویسند» این کلمه در قرآن کریم دو بار به صورت مفرد و دو بار نیز به صورت جمع (اقلام) ذکر شده است. ۳.۶۹ - الحاقةکلید واژهای است که اختصاصا در این سوره آمده و در بر گیرنده و پوشش دهنده ی مضامین و مفاهیم مطرح در سوره است: «الحاقة ما الحاقة و ما ادراک ما الحاقة» (آیه ی ۱-۳) این واژه سه مرتبه در قرآن کریم آمده که جملگی در همین سوره است و به معنای حقیقت تردیدناپذیر رخ دهنده (قیامت) میباشد. ۳.۷۰ - المعارجواژهای است در قرآن کریم که لفظا، بس کمیاب ـ در سر تا سر قرآن دو بار مذکور افتاده است ـ و در این سوره مصداقا و تاویلا بی نظیر و منحصر به فرد ـ در این هیات و ساختار صرفی ـ میباشد و از نخستین آیههای سوره (آیه ی سوم) گرفته، شهد و شناسه ی برجستهای برای شناسایی و تشخیص این سوره است. توصیف خداوند به «ذی المعارج» (صاحب درجات و مراتب) در آیه ی سوم این سوره، به مقام عظمت و کبریای خداوند متعال اشاره دارد. ۳.۷۱ - نوحنام واژهای کلیدی است که چند بار در سوره ذکر شده و خود، محور و کلید واژه ی داستانی میباشد که سوره از صدر تا ذیل به آن اختصاص یافته است. واژه ی « نوح » ۴۳ بار در قرآن کریم آمده که از آن میان سه بار در همین سوره بوده است. ۳.۷۲ - الجننام واژهای کلیدی برای طرح موضوع اصلی، در سوره بوده و سه بار در سوره تکرار شده است. جن به معنای «موجود نامرئی پنهان زیست/ پری» میباشد و با همین ساختار ۲۲ بار در قرآن کریم وارد شده است. ۳.۷۳ - المزملوصف واژهای از آیه ی نخست است که در قرآن کریم، چه به لحاظ ماده (زمل) و چه ساختارهای صرفی آن، منحصر به فرد و یگانه میباشد و همین نکته شناسه ی ممتاز و مطمئنی برای باز شناخت سوره و تمییز و تشخیص آن است: «یا ایها المزمل»؛ «ای جامه به خویشتن فرو پیچیده! » خطاب متوجه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که «از تکان روحی آغاز وحی، احساس سرما میکند و به همسرش گفت: مرا بپوشان! مرا بپوشان! [۹۷]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۵۹.
اما خداوند، پیامبرش را هشیار، سبکبار و سبکبال خوش میداشته است نه پوشیده و پنهان در لباس یا پوششی سنگین.۳.۷۴ - المدثرمانند مورد پیشین: «یا ایها المدثر»؛ «ای کشیده ردای شب بر سر! » مدثر کسی است که پوششی سنگین را بر سر و رویش کشیده و مراد از آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. این کلمه از ماده «دثر» گرفته شده و همین یک بار در قرآن کریم آمده است. ۳.۷۵ - القیامةکلید واژه ی نمادین از آیه ی نخست آن «لا اقسم بیوم القیامة» است که بخش اعظم سوره را از نظر مضمون در بر میگیرد و پوشش میدهد. فضای حاکم بر سوره، قیامت و مباحثی در پیوند با آن است. واژه ی قیامت، ۷۰ بار در قرآن کریم آمده که دو بار آن در همین سوره است. ۳.۷۶ - الانساننام واژهای است از آیه ی اول و دوم که سوره با ظرافت و تا پایان، در شرح اصنافش سخن را پی گرفته و از انسان طراز قرآن و فرجام خوش او سخن گفته است. واژه ی «انسان» در قرآن کریم ۶۵ بار ذکر شده که از آن میان دو بار در طلیعه ی همین سوره آمده است. ۳.۷۷ - المرسلاتنخستین واژه ی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ میباشد که ساختار صرفی منحصر به فردی در قرآن کریم است: «و المرسلات عرفا»؛ « سوگند به فرستادگان پی در پی» با توجه به سیاق ، احتمال فرشتگان درباره ی مصداق المرسلات، راجح است. ۳.۷۸ - النباکلید واژهای است که ازآیه ی دوم «عن النبا العظیم» که به معنای «اتفاق، جریان و خبر عظیم رستاخیز» است، یک بار در این سوره ذکر شده و چتر خود را بر بیشترین مضامین مطرح در سوره، گسترده است. ۳.۷۹ - النازعاتنخستین واژه ی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ میباشد که ساختار صرفی منحصر به فردی به لحاظ فرم و محتوا است و در نتیجه شناسه ی ممتاز و مطمئنی برای بازشناسی و تمییز و تشخیص این سوره، محسوب میشود. از نظر محتوا و مضمون، موافق یکی از تفاسیری که از آن شده، به معنای فرشتگانی است که جان گروهی از آدمها را به سختی از کالبدشان بر میکنند: «و النازعات غرقا» این واژه فقط یک بار در همین سوره آمده است. ۳.۸۰ - عبسفعل، واژهای است که سوره با آن آغاز گشته است و از نظر مضمون، جزو سبب نزول سوره محسوب میگردد؛ در قرآن کریم فقط دو بار آمده که یک بار از آن در همین سوره است: «عبس و تولی»؛ «چهره در هم کشید و روی گردانید.» ۳.۸۱ - التکویرمصدر فعلی در آیه ی نخست آن «اذا الشمس کورت»؛ «آنگاه که خورشید به هم در پیچد و رنگ بازد و تیره شود.» که مفهوما، عضوی از پیکرهای محسوب میشود که سوره، دست کم، در نیمی از آیه هایش، آشکارا به آن پرداخته است (هنگامه ی رستاخیز). بنابراین، این عنوان از قبیل نامیدن کل به جزء نیز میباشد.«تکویر» مصدر باب تفعیل از ماده ی «ک. و. ر» که از صیغه ی چهارم فعل ماضی خود در همین سوره گرفته و در قرآن کریم نیامده است. ۳.۸۲ - المطففینوصف، واژهای است که مورد منحصر به فرد ماده ی خود (طفف) در قرآن بوده و در نخستین آیه ی سوره جای گرفته است و دیگر آیهها در پیوندی متین با آن در دو جهت مفهومی موافق و مخالف ـ با بهره گیری از دو فن تشابه (همانند آوری) و تضاد (ناهمانند آوری) ـ تا پایان سوره رواناند. هم چنین این واژه، در موضع کلمه ی ردیف برنشسته است. «المطففین» به معنای «کم گذاران در ترازو و کم پیمایان در پیمانه و زیادت ستانان از مردم» است: «ویل للمطففین». ۳.۸۳ - الانشقاقمانند مورد (۸۱) دو سوم آیات این سوره، آشکارا به قیامت و بعض جزئیات آن پرداخته است. «انشقاق» مصدر [[|باب انفعال]] از ماده «ش. ق. ق» از صیغه ی چهارم فعل ماضی خود در آیه ی نخست این سوره «اذا السماء انشقت»؛ «آنگاه که آسمان ز هم بشکافد» گرفته شده است و به معنای چاک خوردن و پاره پاره گشتن آسمان در آستانه رستاخیز است. ۳.۸۴ - البروجواژهای از آغازین آیه ی سوره است: «و السماء ذات البروج»؛ «سوگند به آسمان آکنده از برج» «بروج»، جمع«برج»، سه بار در قرآن کریم آمده که یک بار آن در صدر همین سوره است و به معنای «ستارگان» است. ۳.۸۵ - الطارقوصف واژهای است از آیه ی اول و دوم که اختصاصا در همان سوره مذکور افتاده و شناسه ی ممتاز و مطمئنی برای بازشناخت این سوره، از دیگر سوره هاست: «و السماء و الطارق و ما ادراک ما الطارق النجم الثاقب» (آیه ی ۱-۳) و به معنای «اختر شبگرد فروزان» است. ۳.۸۶ - الاعلیوصف واژهای از آیه ی نخست اوست که در موضع کلمه ی ردیف برنشسته و مضامین سوره ـ صریحا یا تلویحا ـ به همین کلید واژه معطوفاند: «سبح اسم ربک الاعلی»؛ «نام پروردگار والای خود را به پاکی بستای.» این کلمه که اسم تفضیل است، نه بار در رابطه با مصداقهای متفاوتی در قرآن کریم ذکر شده که یک بار از آن میان در همین سوره است. ۳.۸۷ - الغاشیةکلید واژهای برگرفته از موضوع محوری مطرح در سوره (قیامت و احوال دو گروه بهشتی و دوزخی) است که این واژه ی منتخب به خوبی بر این موضوع دلالت دارد و در جایگاه نخستین کلمه ی ردیف برنشسته است: «هل اتاک حدیث الغاشیة»؛ «آیا خبر آن هنگامه ی فراگیر به تو رسیده است؟» این واژه دو بار در قرآن کریم آمده که یک بار از آن میان در همین سوره بوده است. ۳.۸۸ - الفجرنام واژهای از آیه ی نخست این سوره است. این نام، پس از حذف حرف سوگند، خود ـ یکتا و یگانه ـ یکمین آیه ی سوره را تشکیل میدهد و در رواق منظر چشمان آشیانه میگیرد. افزون بر این همه، در موضع اولین واژه ی ردیف در صدر سوره برنشسته است و چنان مهم بوده که سلسلهای از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شدهاند «و الفجر و لیال عشر و الشفع و الوتر و اللیل اذا یسر» (آیه ی ۱-۴). این واژه، شش بار در قرآن کریم آمده که از آن شمار یک نوبت در همین سوره پدیدار گشته است. ۳.۸۹ - البلدنامی است از آیه ی اول و دوم که در هر دو جا در جایگه کلمه ی ردیف، خانه کرده است: «لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد»؛ «سوگند به این شهر و حال آن که تو در این شهر جای داری.» این واژه، نه بار در قرآن کریم وارد شده که دو بار آن در همین سوره است. ۳.۹۰ - الشمسنام واژهای است که در طلیعه ی سوره، طلوع کرده است بر نشستن یک واژه در چنین جایگاهی، حجت موجه نامندگان برای نامیدن سوره به آن واژه میباشد. این واژه چنان اهمیت داشته که شماری از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شدهاند (آیه ی ۱-۷): «و الشمس و ضحیها»؛ «سوگند به خورشید و تابندگیاش.» این واژه ۳۲ بار در قرآن آمده که یک بار از آن شمار در این سوره بوده است. ۳.۹۱ - اللیلمانند مورد پیشین: «و اللیل اذا یغشی» (آیه ی ۱)؛ «سوگند به شب چون پرده برافکند.» این کلمه (لیل) ۸۰ بار در قرآن کریم آمده که یک بار از آن شمار در همین سوره بوده است. ۳.۹۲ - الضحیمانند مورد پیشین: «و الضحی» (آیه ی ۱)؛ «سوگند به روشنایی روز.» این واژه در قرآن کریم شش بار مذکور افتاده است که یک بار از آن شمار در این سوره بوده است. ۳.۹۳ - الشرحمصدر فعلی از آیه ی نخست این سوره میباشد: «ا لم نشرح لک صدرک»؛ «آیا سینه ات را گشاده نداشتیم و به تو شرح ندادیم.» کلمه ی «شرح» مصدری است که در قرآن کریم نیامده و از مضارع مجزوم خود در صدر همین سوره گرفته شده و به معنای «بسط و توسعه دادن، پر پهنا کردن و گسترده و حجیم ساختن» است. در این سوره به شمارش نعمتهای خداوند نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)پرداخته و پیش از همه از نعمت «شرح صدر و ظرفیت و تحمل عظیم او» سخن گفته است. [۹۸]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۶۵.
۳.۹۴ - التینمانند مورد (۹۱). این کلمه چنان مهم تلقی شده است که حسن مطلع شماری از سوگندها قرار گرفته و همین یک بار در قرآن کریم چهره نموده است: «و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین»۱-۳ . ۳.۹۵ - العلقنام واژهای از آیه ی دوم سوره است که در موضع کلمه ی ردیف جای گرفته و مورد اختصاصی ورود ساختاری بدین شمایل، در قرآن کریم است: «اقرا باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق» (آیه ی ۱-۲)؛ «بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از علق (آوزیک= اسپرماتوزوئید= نطفه زالووش) آفرید.» ۳.۹۶ - القدرواژهای است که اختصاصا در آیهای اول تا سوم همین سوره ذکر شده است. در آیه ی اول و دوم در محل کلمه ی ردیف و در آیه ی سوم ضمن آیه آمده و سوره از صدر تا ذیل به ترکیب اضافی این واژه با کلمه ی «لیلة» (لیلة القدر) پرداخته است: «انا انزلناه فی لیلة القدر و ما ادراک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر»؛ «ما آن [۵۱] را در شب قدر نازل کردیم.» ۳.۹۷ - البینةنام واژهای است که در آیه ی اول و چهارم سوره در جایگاه کلمه ی ردیف جای گرفته است. این کلمه ۱۹ بار در قرآن کریم آمده که از آن شمار، دو نوبت در این سوره مذکور افتاده و به معنای «برهان روشنی است که بدان حق از باطل جدا شود.» ۳.۹۸ - الزلزلةمصدر فعلی از آیه ی نخست آن بوده که دیگر مصدرش (زلزال) در همین آیه، در موضع کلمه ی ردیف مذکور افتاده است: «اذا زلزلت الارض زلزالها»؛ «آنگاه که زمین به لرزش (شدید) خود لرزانیده شود». این نام (زلزله) فقط یک بار در سوره ی حج آمده است. «این سوره را به این مناسبت «زلزله» مینامند که از زلزله ی واپسین و نهایی زمین و برهم خوردن نظم کیهانی در آغاز قیامت سخن میگوید.» [۹۹]
خرمشاهی، دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۲۶۶.
۳.۹۹ - العادیاتوصف، واژهای است در طلیعه ی سوره که پس از افتاده حرف سوگند، عنوان سوره گشته است: «و العادیات ضبحا»؛ «سوگند به اسبان تیزتک که نفس نفس زنان (و با همهمه ) میتازند». ۳.۱۰۰ - القارعةوصف، واژهای از آیههای اول تا سوم سوره است که در هر سه آیه، در جایگاه کلمه ی ردیف جای گرفته و از صفات قیامت است. «این سوره از آغاز تا انجام از حادثه ی قیامت سخن میگوید و شداید و احوال آن روز و سرنوشت نهایی انسان را بیان میکند.» در آیه ی نخست، «القارعة» یکتا واژه ی موجود است. این کلمه پنج بار در قرآن کریم آمده که سه بار از آن میان در همین سوره بوده است: «القارعة ما القارعة و ما ادراک ما القارعة»؛ «کوبنده. چیست کوبنده؟ و توچه میدانی که کوبنده چیست؟» ۳.۱۰۱ - التکاثرکلید واژهای است از آیه ی نخست که در جایگاه کلمه ی ردیف برنشسته، و رشته (سلک) وار آیههای پسین ـ دردانهها ـ را، در گرد خود، به یکدیگر پیوند داده است: «الهاکم التکاثر»؛ «تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت.» مصدر «تکاثر» یک بار در این سوره و یک بار در سوره ی حدید آمده و به معنای «هم چشمی کردن و مسابقه گذاشتن در فزونی مال و قدرت و فرزند است». ۳.۱۰۲ - العصرمانند مورد (الفجر). تنها سوگند سوره به همین کلمه است در سرتاسر قرآن کریم فقط یک بار در همین سوره آمده است. ۳.۱۰۳ - الهمزةکلید واژهای است از آیه ی نخست که با کلید واژه ی دیگر «لمزة»، رشته وار آیههای پس از خود ـ در دانهها ـ را هم میپیوندند. «ویل لکل همزة لمزة»؛ «وای بر هر بدگوی عیبجویی.» این وصف ـ واژه در قرآن کریم یکبار و در همین سوره مذکور افتاده و به معنای «شخصی است که در صدد خوار و بدنام و معیوب نمایاندن دیگران باشد». ۳.۱۰۴ - الفیلنام، واژهای است از آیه ی نخست که در موضع کلمه ی ردیف بر نشسته و به جهت یکتا بودن در قرآن کریم، کلید واژه و شناسه ی ممتازی برای شناسایی، تمییز و تشخیص سوره است و بامضافش «اصحاب» چونان رشتهای واژگان سوره ـ در دانهها ـ را بر گرد خود، به یکدیگر پیوند میدهد: «ا لم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل»؛ «مگر ندیدی پروردگارت با پیل داران چه کرد؟» در این سوره یکسره به ماجرای تاریخی «اصحاب فیل» پرداخته شده است. ۳.۱۰۵ - قریشمانند مورد پیشین. با این قید که «قریش» قرین (مضاف) ندارد و تک افتاده است. این سوره «درباره ی همبستگی قریش نازل شده و یک سوره ی به هم پیوسته است و از آغاز تا پایان درباره ی قریش سخن گفته شده است و نعمتهای خدا را نسبت به قریش و وظایف آنان را در برابر این نعمتهای الهی بیان میکند.» واژه ی قریش در قرآن کریم، فقط یک بار در همین سوره ذکر شده است. ۳.۱۰۶ - الماعوننام، واژهای است که در موضع «کلمه ی ردیف»، آخرین واژه در آخرین آیه ی سوره، برنشسته و در تمام قرآن، یکتاست و در نتیجه، با مجموعهای از ویژگیها، شناسه ی ممتازی برای شناسایی، تمییز و تشخیص سوره گشته است. معنای اصلی آن (ماعون) مطلق منابع فیاض طبیعت است و سپس به آلات و وسایل عمومی تولید و زندگی که برای همه فراهم نمیشود و باید در دسترس همه باشد نیز اطلاق شده است. آنها که نماز گزارند و از روح نماز دور و غافلند، ریا میکنند و خود را ظاهر الصلاح نشان میدهند و مانع ماعون میگردند وای بر آنان. (آیه ی ۴-۷). ۳.۱۰۷ - الکوثرمانند مورد (الفيل) با این قید که «کوثر» تک افتاده است و قرین «مضاف» ندارد. در قرآن کریم، فقط یک بار در همین سوره آمده و به معنای «خیر فراوان» و «جویی در بهشت» است و به لطف سرشار الهی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره دارد: «انا اعطیناک الکوثر» (آیه ی ۱). ۳.۱۰۸ - الکافرونجمع، واژهای است که در موضع کلمه ی ردیف بر نشسته است؛ وصف واژهای است که از کثرت استعمال، چونان نام به نظر میرسد و گاه به همین عنوان به کار میرود و به صور گونه گون، فراوان در قرآن به چشم میخورد و در این سوره، یک بار آمده و سوره با خطاب به آنان (کافران) آغاز میشود و از عدم سازش، التقاط و آمیختگی میان آیین توحید و شرک و بت پرستی سخن میگوید. ۳.۱۰۹ - النصرنام، واژهای از آیه ی نخست آن است که ضمن آن، خبر مهم غیبی فتح مکه با پیروزی بزرگ و غلبه ی نهایی اسلام پیش گویی شده است. بنابراین، کلمه ی «النصر» با واژه ی «الفتح» دو کلید واژه ی سورهاند: «اذا جاء نصر الله و الفتح» واژه ی نصر (کمک، امداد و مساعدت)، ۲۲ بار در قرآن کریم ذکر شده که یک بار آن از میان در همین سوره بوده است. ۳.۱۱۰ - المسدمانند مورد (الماعون). واژه ی «مسد» به معنای «رشتهها و الیاف بافته و تافته ی خرما»، تعریضی همراه با توبیخ و تحقیر به زن ابو لهب است که حمالة الحطب (حمال هیزم) بود با اشاره به اینکه او و شویش کارکرد مشترکی داشتهاند وسرنوشت مشترکی هم خواهند داشت. ۳.۱۱۱ - الاخلاصنام، واژهای (مصدری) است که از ظاهرش در سوره نشانی نیست، اما لب لباب سوره، چیزی جز آن نیست و حافظ شیرین سخن به نام این سوره تصریح نموده در آن جا که فرموده است: بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم وز پیش سوره ی اخلاص دمیدیم و برفت [۱۰۰]
شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان خواجه حافظ شیرازی، ص۳۵.
۳.۱۱۲ - الفلقنام، واژهای که در سراسر قرآن، یگانه است که در موضع کلمه ی ردیف برنشسته است. در نتیجه، شناسه ی ممتازی برای شناسایی، تمییز و تشخیص سوره است: «قل اعوذ برب الفلق» (آیه ی ۱)؛ «بگو به پروردگار سپیده دم پناه میبرم». ۳.۱۱۳ - الناسنام، واژهای کلیدی است که در سرتاسر قرآن بسیارآمده، و در این سوره ۵ بار در موضع کلمه ی ردیف برنشسته است و افزون بر آن که نظم و آهنگ ویژهای به سوره بخشیده، در کنار دیگر محور سوره، الله (=رب، ملک، اله)، یکی از دو محور اصلی سوره را برساخته است و قرآن عظیم که با نام خداوند در آغاز سوره ی «الفاتحه» (بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین) آغاز گشته با نام مردم (الناس) خاتمه پذیرفته است. برای حسن ختام گفتنی است که اولین حرفی که قرآن کریم با آن آغاز میشود «ب» است در «بسم الله الرحمن الرحیم» و آخرین حرفی که قرآن کریم با آن پایان میگیرد «س» است (در کلمه ی الناس) و این دو حرف، کلمه ی «بس» را تشکیل میدهند، همین است که سنایی، شاعر و عارف بزرگ قرن پنجم، با حسن تعلیل میگوید: اول و آخر قرآن زچه با آمد و سین یعنی ادر ره دین رهبر ما قرآن بس [۱۰۱]
بهاء الدین خرمشاهی، قرآن شناخت، ص۲۸۲-۲۸۳.
آن چه سخن نیکوی سنایی را به کمال حسن میرساند اشاره به این نکته است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و عترت پاک او که قرآن مجسم و گویایند، همبر قرآن، حق گرایان را اندر رده دین رهبرند، چنان که لسان الغیب فرموده است: حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان بصدق بدرقه رهت شود همت شحنه ی نجف [۱۰۲]
بدرقه، «رهبر، راهنما و رهبری ومشایعت است». شحنه «مراقب و نگهبان» را گویند و مراداز شحنه ی نجف، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ـ علیهالسّلام ـ است.
۴ - نتیجهسابقه ی نامیدن سورهها به زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باز میگردد و نخستین نام سورهها، اززبان آن حضرت شنیده شده است. بنابراین، انتخاب «اسماء السور» ـ در اساس ـ آگاهانه و برخودار از حکمتی بوده و در چارچوب طبقات مفاهیم موجود در قرآن کریم، صورت پذیرفته است تا «نامهای منتخب» نمودار و نمایه ی گویا و آسان یابی باشند از مفاهیم، موضوعات، عرصهها و اولویتهای مطرح در قرآن کریم، برای نمایاندن خطوط اصلی جهت گیریهای قرآن در زمینههای گوناگون؛ به گونهای که نامهای سورهها، در سیمای طرحی فشرده و کلی از مفاهیم، فراخوان و پیامهای قرآنی، رخ نمایی کنند. ۵ - کتابنامه۱-بهاءالدين خرمشاهي: ترجمه و توضيحات + متن قرآن كريم، چاپ اول، تهران، انتشارات جامي و نيلوفر، ۱۳۷۴ ۲-محمد طاهر بن عاشور: التحرير و التنوير، تونس، الدار التونسية للنشر، بيتا ۳-عبدالله محمود شحاته: درآمدي به تحقيق در اهداف و مقاصد سورههاي قرآن كريم، نگارش سيد محمد باقر حجّتي، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۱۳۶۹ ۴-دانشنامهي قرآن و قرآنپژوهي: به كوشش بهاءالدين خرمشاهي، تهران، دوستان (و) ناهيد، ۱۳۷۷، ج ۲ ۵-شمس الدين محمد حافظ شيرازي؛ ديوان خواجه حافظ شيرازي، تهران، انتشارات جاويدان ۶ - پانویس
۷ - منبعسایت اندیشه قم برگرفته از مقاله«طبقهبندی اسامی سورههای قرآن» ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
|